خونه ی مامان جون2
جمعه رفته بودیم خونه ی مامان جون که تو هم خیلی با عمه های مهربونت و مامان جون و عمو وحید بازی کردیو خلاصه خیلی خوش گذروندی مامان جون اینا انقدر دوستت دارن که اگه تو رو یه ذره دیر ببریم خونشون تند تند زنگ میزنن ومیگن نیلیا رو بیارین قربونت برم میخواستم زودتر اینارو برات بنویسم ولی اینترنمون جدیدا خراب شده و خیلی اعصابمو خورد کرده میخواستم تو مسابقه شماره ٢وبلاگ کودک من شرکتت بدم ولی هر کاری کردم نتونستم از خمیازه ت عکس بگیرم فک کنم دیگه مهلتش تموم شده ایشا... مسابقه ی بعدی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی