نیلیا نیلیا ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

نیلیای من

تنها شدم !

دوباره تنها شدم اخه خالم و دختر عمه های گلم امروز صبح رفتن اراک،امروز رفتن چون دیروز مامانی مهرسا زنگ زد و گفت که ما نمی تونیم بیایم دنبالشون و اینکه خودشون بیان و اونا هم امروز صبح رفتن و منم بعدش زودی رفتم حموم و وقتی از حموم اومدم بیرون،فهمیدم که مامان غزاله جون زنگ زده و ما رو برای ناهار دعوت کرده ولی من انقدر خسته بودم که وقتی از حموم اومدم بیرون خوابم برد ...
27 خرداد 1391

راستی یه چیزی!

دیروز با خاله و مامانی و مهرسا جون رفته بودم پارک کلی بازی کردم ،اهان راستی یه چیزی رو یادم رفت بهتون بگم سه شنبه قبل از اینکه خاله اینا بیان رفتم اتلیه و چند تا عکس خیلی خوشگل گرفتم که هنوز به دست مامانی نرسیده وچند وقت دیگه اماده میشه وقتی که اماده شد براتون میذارمشون ...
26 خرداد 1391

مهمون داریم!

سه شنبه خاله جونم ،با دختر عمه های گلم اومدن اینجا که خیلی دوستشون دارم با مهرسا جون خیلی بازی می کنم خلاصه بهم خیلی خوش میگذره اما چون مامانی مهرسا نیومده یه موقع هایی بهونه میگیره،یه ذره هم ناراحتم چون پنجشنبه مامان و بابا مهرسا میان میخوان برن خونشون و دوباره خیلی از هم دور میشیم اخه خونشون اراکه ،حالا یه چند تا عکس از چند روز پیشم رو براتون میذارام چون مامانیم کار داشت نتونست چند هفته وبلاگم رو اپدیت کنه اما حالا بایه دست پر اومدم اینجا امیدوارم از عکسام خوشتون بیاد ...
25 خرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نیلیای من می باشد