سفر نامه
دختر گلم میخوام سفرنامتو بنویسم اولش که راه افتادیم رفتیم اراک همش خواب بودی که دیگه نزدیثک به یه ساعت بود که میخواستیم برسیم بیدار شدی کلی هم خندیدی و شاد بودی انگار فهمیده بودی داریم میریم یه جایی فدات شم دیگه لباسای بیرونتو شناختی تا میارم تنت کنم انقدر ذوق می کنی که خدا میدونه ، تو ماشین همش میخواستی فلشو از ضبط ماشین بیاری بیرون دوست داشتی ببینی چیه که بابا هم نمیذاشت و به من می گفت که نگهت دارم چون که حواسشو پرت می کردی که البته اخرشم وقتی بابا حواسش نبود فلشو در اوردی بعدش رفتی سراغ دنده وخلاصه انقدر خودتو خسته کردی که تا برسیم خونه خاله مرضی خواب بودی ،روز اول تا بعد از ظهر خونه ی خاله مرضی بودیم بودیم بعدش اومدیم خونه...
نویسنده :
کیمیا
14:54